مجموعه داستان کوتاه من برای بهتصویرکشیدن آن آینده رویایی آن قدر تلاش کردم و در زندگی غرق شدم که دیگر هنر و عشق و ماندگاری را که رؤیای دیرینهام، بود فراموش کردم من دیگر به دنبال عمق در سادگی. نبودم هر شب پابهپای باب راس به دنبال یک دوست برای شاخههای تنها نمیگشتم دیگر به ونگوگ و شاهکارهایش فکر نمیکردم من فقط به او فکر میکردم به داشتنش به بودنش اما او هنوز به هنر و گالریهای مجلل و فروش بالا فکر میکرد او هنوز به دنبال سبکی نو بود برای نمایش پیچیدگی ذهنش و خلاقیت بی حد و مرزش او هر شب بافکر به مهمانیهای مجللی که بدون حضور او برگزار میشد میخوابید و در رؤیاهای شبانهاش خودش را کنار پیکاسو و هوکوسایی و مونک میدید.
هنـرمنـد
لینک کوتاه
آثار مرتبط
نظرات